من هیچ وقت آنطور که میخواستم و دوست داشتم، درس نخواندم. سالهای قبل از دانشگاه فکرها و ایدههایی از دانشگاه داشتم که حالا میبینم از زمین تا آسمان با واقعیت فرق داشت (نمونه بارز ان ساختار مهندسی کلاسها بود. من فکر میکردم مثل این فیلمها دانشگاه کلاسهایش شیب دار است اما با دبیرستان ما فرقی نداشت!)
خیلی از دانشجویان رشته فنی و مهندسی در دروسی مثل ریاضی، معادلات و... مشکل دارند و این موضوع اصلا چیز قابل انکاری نیست. خیلیها درجا میزنند، خیلیها با پارتی نمره میگیرند و خیلیها هم وقتی دو عدد اول شماره دانشجوییشان با سال کنونیشان فاصله گرفت! به هر حال پاس میکنند.
چندین شب پیش که در حال خواندن درس ریاضی۲ بودم به یاد همان ایدههای قبل از دانشگاهم افتادم. اینکه مثلا دانشجویان یک درس بالفرض (ریاضی یا استاتیک یا مقاومت) وقتی حس میکنند که در آن درس مشکل دارند بیایند و خودشان با هم قرار بگذارند که در یک یا چند روز، خودشان دور هم جمع شوند و در دانشگاه با هم درس بخوانند، تمرین حل کنند و رفع اشکال کنندشاید ایده قشنگ و جذابی باشد اما باور کنید یا اصلا نمیتوانید این ایده را دانشگاههای ایران اجرا کنید یا به سختی میتوانید. چون به نظرم این کار مقدماتی میخواهد مثل اینکه خوده آن بچهها باور داشته باشند که «دانشجو» هستند نه بچه دبیرستانی که با همان روحیه نوجوانی بخواهند همه چیز را به سخره بگیرند یا همان اخلاق بچگی را داشته باشند.
اینکه میگویم نمیتوانیدای ایده را در دانشگاههای ایران اجرا کنید یا خیلی سخت میتوانید... دلیل دارد. اولین دلیل و مهمترین دلیل ان مختلط بودن کلاس هاست. یعنی اینکه دخترها و پسرها به دلیل شعور کم اجتماعی و درک نادرست از هم نمیتوانند از این نوع کارهای دسته جمعی انجام دهند... اما خب آمدیم یک طرف را حذف کردیم، قضیه حل میشود؟ اگر از من بپرسید میگویم نه.... چرا؟ چون این به اراده دانشجویان و طرز فکر آنها بر میگردد. ممکن است حرفش زده شود اما هیچ وقت به اجرا درنخواهد آمد. اگر در مورد اول انگیزه لازم وجود داشت (به دلیل وجود جنس مخالف در کلاس درس و انگیزش ناشی از آن!)، در مورد دوم این انگیزش به صفر میل میکند. اما این یک بخش قضیه است.دلیل مهم بعد از آن نداشتن روحیه دسته جمعی کار کردن در ما ایرانی هاست. ما اصلا تیمی فکر نمیکنیم. فکر نمیکنیم که ماهایی که در دانشگاه هستیم میتوانیم یک تیم باشیم... تیمی که در آینده بتواند خلاق ایدههای بزرگ باشد و اصلاح کننده موجود باشد. زیاد حوصله نداریم و شاید هم اصلا دوست نداریم چیزی که بلد هستیم را به اشتراک با دیگران بگذاریم. این اخلاق منسوخ شده در ما ایرانیها همچنان جاری ست و فکر هم نمیکنم به این زودیها اصلاح بشود. دلیل بعدی را هم قبلا اشاره کردم، روحیه دانشجویی ضعیف ما... فی الواقع ما دانشجو نیستیم و من به شخصه به این موضوع اعتراف میکنم. دانش آموزانی هستیم که حالا به محیط بزرگتر وارد شدیم و فوق فوقاش کلاسهایمان با جنس مخالف یکی شده و کمی آزادیاش بیشتر است، همین! روحیه دقیقه نودی کار کردن را هم بگذارید کنار همینها...
نمیدانم شما چقدر با دلایل من موافقید یا اصلا متن بالا را تایید میکنید یا نه اما حتما دلیلهای بهتری به ذهن خودتان هم رسیده است. اما... اگر دانشجو شدید یا هستید مردانگی کنید و این ایده دسته جمعی کار کردن و فکر کردن و درس خواندن را اجرا کنید. خدمت میکنید!
پی نوشت یک:
در سالهای قبل دوبار این ایده، در دانشگاه ما و در کلاسهای ما به شکلی اجرا شد. در واقع یکیاش با فکر ما بود و یکیاش خود به خودی... بعدا در روز نوشتهای بعدی از آنها مینویسم.
پی نوشت دو:
توسعه و استفاده روز افزون از شبکه های اجتماعی را (به شرطی که واقعا بخواهیم در یک شبکه اجتماعی باشیم) را در بالا رفتن شعور اجتماعی خودمان بسیار مفید میدانم. البته آن شرط خیلی مهم است.
این متن با نرمافزار ویرایش متن فارسی به آدرس ( http://virasbaz.persianlanguage.ir/ ) ویرایش شد.
واقعا همه چیزمان به همه چیزمان می آید و شکایتی نیست! من به خاطر مدرک دانشگاه می روم و همان اندازه به اندازه ظرفیت دانشگاهی که می روم دریافت می کنم و دانشگاه چیزی به من اضافه نمی کند! حتی استادان این دانشگاه هم که خودشان درس خوانده دانشگاه های بزرگ هستند سعی ندارند چیزی اضافه کنند. آنها حتی سعی ندارند ما را به فکر و تعقل وادار کنند. قبلا این چیزها برایم عجیب بود اما حالا واقعیت است. همه محافظه کاریم...بی قید و شرط
چند روز پیش سر کلاسی بودیم که در میانه بحث به عدم بارندگی در کشور رسید. چند جلسه قبلتر هم سر همین کلاس(اواسط یا اواخر مهرماه) همین موضوع پیش آمد که من به نقل از یکی از اساتید هواشناسی گفتم که امسال سرمای خشک با بارندگی خیلی کم در کشور داریم. آخر چند روز پیشش در حال بررسی اخبار بودم که این خبر را خواندم. بگذریم...
وقتی صحبت به عدم بارش رسید استاد سر کلاس ما(که اتفاقا از لحاظ سوادی قبولش دارم) گفت: «من شنیده ام که آمریکا با بمبافکن های بی52 که در ارتفاع 30هزارپایی موادیدید نقره – به نظرم همین بود دقیق یادم نیست- روی ابرهای ایران،افغانستان و عراق می ریزند که باعث عدم بارش باران شده است» تا اینجای کار مشکل نبود گرچه همان موقع من شروع به صحبت کردم که این توهم توطئه است و مدرک ثابت شده ای وجود ندارد که چنین چیزی را نشان دهد چون اثبات چنین چیزی عملا غیرممکن است و یه جورایی قضیه رجانیوزی است !!...اما دلخوری من از آنجا شروع شد که استاد گفت:«من هم فکر می کنم این قضیه 70تا80 درصد درست است...چون به هر حال بحث تحریم هاست...».یعنی دقیقا استاد فکر خودش را به بچه های کلاس تلقین کرد و فکرهای دانشجویانش را تحریک نکرد که حتی در این باره فکر کنند! القا و دیگر هیچ...همین موقع بود که یکی دیگر از دانشجویان جوگیر شد و گفت:«بله استاد! جنگ جهانی سوم شروع شده..با این حمله دو کره به هم»...خب معلوم بود که این دانشجوی نازنین که ردیف اول نشسته بود اولا تحت تاثیر خزعبلات رسانه ملی خودمان و القای فکر استاد هم باعث شد جوگیر شود و جنگ جهانی سوم را شروع شده اعلام کند! الان چند هفته ای از آن قضیه گذشته است و همچنان نمی دانم چرا ما شاهد جنگ جهانی سوم نیستیم!!
با این که این بحث ها چند دقیقه بیشتر نبود اما استاد ما واقعا ضعیف عمل کرد و شان یک استاد را رعایت نکرد. استاد چیزی به ما اضافه نکرد و فقط فکر خودش که براساس شنیده ها بود را القا کرد و همین....
من درباره چیزی که اطلاع ندارم می گویم اطلاع ندارم. هواپیما در 30هزارپایی شناسایی نمی شود؟ من که نمی دانم و اگر هم جایی خوانده باشم الان یادم نیست. درست بود همان جا بگویم ...نه استاد داری شعر میگی!!...صد در صد درست نیست! پس بهتر است اگر چیزی را نمی دانیم حداقل جبهه نگیریم و القای فکر نکنیم...مثل این تلویزیون گل و بلبل مان نشویم و همه چیز را یک سویه نبینیم. دانشجویان انگلیسی این روزها دارند به افزایش شهریه اعتراض می کنند با پلیس درگیر شده اند و تلویزیون ما می گوید آنها حق طلبند!! اما خب اگر دانشجوهای ما اینکار را می کردند میشدند عوامل فتنه-استکبار-ضدفلان-و هزار قصیده و غزل دیگر که تا به حال درباره این قشر تحصیلکرده همیشه فریبخورده!!! گفته اند.
باران نمی بارد تقصیر آمریکاست.اعتراض می شود تقصیر آمریکاست.فارسیوان سریال پخش میکند تقصیر آمریکاست.فیلم قتل کرج درمیآید تقصیرآمریکاست.عزاداری مان دچار افراط و تفریط است تقصیر آمریکاست.طلاق زیاد می شود تقصیر آمریکاست.جمعیت کنترل می شود تقصیر آمریکاست.تخم مرغ گران می شود تقصیر آمریکاست.کلا هر اتفاقی بیفتد که به زعم بعضی ها خوش نیاید؛ تقصیر آمریکاست....آن وقت می گوییم آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند...!!!
شما اسمش را چی می گذارید؟ اینها همهاش روی هم «توهم توطئه و فرار از زیر بار مسوولیت» نیست؟
پینوشت یک:
از کجا به کجا رسیدیم!...بی خیال!
• برای اولین بار گزارش من از یک جلسه شورای شهر تیتر یک نشریه شد.«اینجا» لیاقت گزارشم را نمی دانم اما خوشحال کننده آنچنانی نبود. چرا؟ چون دوست داشتم بهترین گزارشم تیتر یک باشد نه اولین گزارشم. من طنزنویس و دبیر صفحه آخر هستم و گزارش خبری اولین تجربه من بود.به هر حال سیاه مشقی بود برای آینده. ممنون از دبیر تحریریه و سردبیر که با تیتر یک کردن گزارش سنت حال دادن به اعضای تحریریه را حفظ کردند! ***حاشیه: برای این جلسه اینقدر استرس داشتم که اولا کل جلسه را با خودکار لکسیLexi تازه خریداری شده ام نوشتم(با اینکه خودکاره فوق العاده ای بود اما دستام افتاد بس که نوشتم!!) و همزمان کل اش رو ضبط کردم. هیچ کدوم از خبرنگارای دیگه اینکارو نکردن و چپ چپ منو نگاه میکردن! یا من آماتور بودم یا اونا بی خیال !***
پاسارگادنیوز را ببینید و دانلود کنید...
• میان ترم ها شروع شده...دوباره امتحان و ریاضی2 و مقاومت و اینا !...چه گرفتاری هستیم ما ! لطفا دعا کنید
• برخلاف خیلی ها مختارنامه را از قسمت اول تا به الان ندیده ام ! تعریف که زیاد می کنند اما خب حوصله تلویزیون دیدن را ندارم. ساختمان 85 هم اینقدر اعصاب خردکن شد که گذاشتمش کنار...
• دیروز یکی بهم گفت امید تو مردی؟ گفتم چطور؟ گفت دیگه فیس بووک نمیای...! وبلاگتو آپ نمیکنی...ممنون از این دوستمون که زنده ماندن ما را با معیارهای مجازی سنجیده اند!
• فارسیوان وحشتناک روی اعصاب من راه میره(نقاب آنالیا...همسایه ها...طلسم زیبا...کوفت....زهرمار...این خزعبلات چیان ملت نگاه میکنن؟؟؟)...خدا نصیب کافر نکنه ! البته سریال های PMC و آن هم از نوع «به نام عشق» را هم اضافه کنید. توفیقی اجباری برای من که حتی شنیدن صدای این سریال ها آزارم می دهد
• چلچراغ هم توقیف شد و 1000تومان از حجم مالی مجلات خریداری شده ما کم شد...چه کسی می داند توقیف و بیکار شدن یعنی چی؟
• در شماره قبل نشریه پاسارگاد مطلب طنزی درباره مرحوم کردان و مراسم بزرگداشتش نوشتم که کلا خط قرمز آمد رویش...حالا میذارم اینجا که دق دلی خالی کرده باشم !...
«عنوان مراسم» هفته :
* مراسم یادبود سالگرد ارتحال علی كردان وزیر جنجالی كابینه دولت نهم با عنوان «یاد یار مهربان» در مازندران برگزار میشود. ستاد برگزاری یاد یار مهربان اعلام كرد: در این مراسم 14 كمیته اجرایی به صورت «خودجوش و مردمی» فعالیت میكنند و مهمانانی از داخل و خارج از كشور حضور دارند.
(1) ورود افراد غیر دكترا اكیدا ممنوع است!
(2) با توجه به برگزاری این مراسم و هفته كتاب كه «یار مهربان» شناخته میشود به مسوولین وزارت ارشاد به صورت جدی تذكر میدهیم هفته «كتاب، یار مهربان» را به هفته «كتاب، یار كاغذی رویدست مانده» تغییر نام دهند تا با این مراسم مهم همنامی پیش نیاید.
(3) 14 كمیتهی خودجوش و مردمی! با این حساب لزوم داشتن ستاد ارتحال را توضیح بفرمایید.
(4) باور بفرمایید منظور از مهمانان خارج از كشور همكلاسیهای مرحوم كردان در دانشگاه آكسفورد نیست!
(5) اینطور نباشد که ما ارتحال کنیم، شما عشق و حال !(قال کردان;ع;)
• حتما خیلی از شما عکس های یک روستا در کهگیلویه و بویراحمد دیدید که مردمانش مجبور بودند برای رسیدن به آنطرف رودخانه از تله کابینی استفاده کنند که به مرور باعث قطع انگشتان دست انها میشد.گزارشی که فاطیما کریمی از خبرگزاری مهر آن را تهیه کرد، خیلی ها را تکان داد اما ...! ....اما خیلی ها همچنان عین خیالشان نبود. نماینده آن منطقه در مجلس(سید علی محمد بزرگواری) به صراحت گفت: رودخانه در آن منطقه عرض آنچنانی ندارد و مردم می توانند شنا کنند! من اگر جای رییس مجلس بودم یک هیات به همراه ایشان برمیداشتم و میرفتم به منطقه مربوطه و به نماینده نامربوطش می گفتم...بدو...دربیار اوون لباسا رو...بپر تو آب ببینم چیکاره ای...روو هم حدی دارد !
• قول میدم بیشتر بنویسم....فعلا همین
کیفر سادرلند؛ که همین 2 ماه پیش ساعت یک و نیم نصفه شب مست داشت رانندگی می کرد و پلیس هم اونو گرفت و اصلا خیالش نبود که داره جک باور رو میگیره و خلاصه ساعت پنج و نیم صبح با 25هزار دلار وثیقه آزاد شد! دیدی کیفر جان هیشکی از هیبت جک باورت نترسید؟
وزیر بهداشت؛ که در بهترین زمان و در زمان اوج گرفتن ترم های تحصیلی اقدام به حذف دانشگاه علوم پزشکی ایران گرفت.واقعا باید به ایشان نوبل وقت شناسی اعطا شود!
مهرداد بذرپاش؛ که چندی قبل گفته بود اسم روز ازدواج بشود روز بدون طلاق(احتمالا از این به بعد روز ملی شدن صنعت نفت می شود روز یاری رسانی به کشورهای دوست و همسایه و روز سیزدهبدر هم می شود روز بزن بریم از اینجا و...دیگه بقیه شو خودتون بگید)ایشان حالا گفته است قرار است برای دختران بسته شاداب سازی(بخوانید لپ لپ مخصوص دختران) طراحی شود. امیدواریم بسته مخصوص پسران هم تدوین شود به شرطی که در این بسته محصولات بعلاوه 18 یافت نشود که آنوقت است که حسابی کلاه ها در هم می پیچد!
خودکفایی بنزین؛ که باعث شد کودشیمیایی قیمت اش دوبرابر شود و در همین راستا ونزوئلا هم صادرات بنزین اش را به ایران متوقف کند. آقا ما طاقت ناراحتی هوگو جانمان را نداریم...حیف نیست رفاقت ها با خودکفایی بنزین به فنا برود؟ نمیشه هم خودکفا بود هم وارد کرد؟ یه بنزین کوفتی رفاقت بهم میزنه !
رضا حسین زاده گوینده خبر؛ که گفته است اینکه بخش های خبری سیما شبیه بی بی سی است به تقلید ربطی ندارد بلکه الهام است!...کاش از این مدل الهامات به خودروسازی و صنعت و اینترنت کشور ما هم وارد میشد آقای حسین زاده...به جان شما !
دکتر احمدی نژاد؛ که در جایی گفته اند که رسیدن به چشم انداز بیست ساله به شرطی امکان پذیر است که نظام های بین المللی تغییر کند! ما که عقل مان قد نخود بلکه عدس است و چیزی نمی فهمیم...شما این ارتباط بین طرح درون کشوری و تغییر بین المللی را پیدا کنید...به بهترین جواب ها جوایزی نفیس و ارزنده اهدا خواهد شد
جیمز کامرون؛ که قصد دارد پس از چند سال و اندی با سریال دروغ های حقیقی به تلویزیون بازگردد.ایشون کلاً علاقه داره هر چی ایده تو سینما داشته رو سریال کنه بده به خورد ملت. منابع آگاه میگن سیروس مقدم در این امر به ایشان مشاوره داده است!
غلامعلی حدادعادل؛ که گفت مجلس در بحث یارانه ها «ابوعطا» می زند و دولت «ماهور»...ببخشید آقای حداد عادل ! اونجا شما دارین واسه مملکت تصمیم می گیرین یا مطرب خونه راه انداختین؟ چه خبره؟ حالا اگه دولت باشه یه چیزی! راک اند رول هم بزنه خیالی نیست! اما شما چرا؟ شما که اصولگرا بودی برادر !... می خواید پیغام بدیم گوگوش هم بیاد یه آوازی بزنه اوون وسط و دامبول هم حرکات موزون انجام بده؟
وزیر نیرو؛ که گفت 70درصد مشترکین برق فقط 4 هزارتومان افزایش نرخ دارند پس از اجرای طرح یارانه ها...والا چی بگیم اگه بحث 4هزارتومنه اونم هفتاد درصد ملت!(البته اگه همون 63درصد معروف از تهش درنیاد!) که مشکلی نیست ! اصلا نمیخواد یارانه ها رو اجرا کنید آقای وزیر! بیخود نفرین ملت رو واسه خودتون و هفت جدتون درست نکنین...همین دوره بعدی 4هزارتومن رو بکشید روو قبض ها...به جان شما اگه صدای کسی دراومد!
باز هم دکتر احمدی نژاد؛ که در جای دیگری گفته اند باید به جایی برسیم که اندیشمندان دنیا هر روز از ایران حرف جدیدی بشنوند!...آقای دکتر! فک کنم 5سالی هست اندیشمندان جهانی هر روز که چه عرض کنم! هر ساعت حرف جدید از ایران می شنوند و بیچاره ها تا میان این یکی رو تحلیل کنن بعدی عین موشک کاتیوشا میاد روو سرشون !
بانک مرکزی و مرکز آمار؛ که پس از سالها سر و کله زدن محققان و پژوهشگران شان به این نتیجه رسیدند که دخل و خرجشان با هم نمی خواند! به قول مهدی کروبی این ننهجون ما هم از اول اینو فهمیده بود این همه بودجه پژوهشی رو هم نگرفته بود !
ژاپنی های عزیز؛ که رسماً گفته اند که هواپیماهای از رده خارجشان را برای ما نگه داشته اند تا ما بیاییم و بخریم! ماشالله دیگه کل دنیا ما رو شناختن! ...چند لحظه صبر کنید ما آقای دکتر بهبهانی را میفرستیم خدمتتان...دست گل تون درد نکنه! ایشالله هزار در دنیا و دوهزار در آخرت حوری بهشتی نصیب بشود؛ آمین!
دکتر رحیمی؛ که گفت اگر یک اخم به فرانسه بکنیم صنعت خودروسازیاش ورشکست می شود و به صد سال قبل برمیگردد !...به همین وسیله از ایشان که دکترا هم دارند دعوت می کنیم به کنفرانس پژوهشی «سفر در زمان» خودشان را معرفی کنند و مقاله آی اس آی در خصوص ارتباط اخم و سفر به زمان بنویسند و ارائه کنند که مراتب خوشحالی ما و ملت همیشه در صحنه را تکمیل کنند!
لاله افتخاری؛ که گفته بود من nتا خواستگار داشتم و حتی دوتاشون دم در خونمون سر من دعوا کردن...من خواهش میکنم از خواستگاران سابق و اکنون ایشان که ابتدا سوژه مورد نظر را کامل بشناسند و بعد بروند خواستگاری ...این جور دعواها مربوط به جلوی منزل پدر خانم فاطمه رجبی است نه خانم افتخاری !
MBC Persia، که آخر سر یاد گرفت مثل بچه آدم سریال به دوبله فارسی پخش کند تا آدم رغبت کند و نگاه کند...چی بود زیرنویس ! حیف چشم نیست؟!
پوشک MyBaby؛ که شنیده ها حاکی ست در لیست کالاهای تحریمی قرار گرفته !...فک کن ! جای پی پی بچه تحریم بشه! چی میشه...! سخنگوی پنتاگون در این رابطه گفته است شما که دارید گند می زنید! ما هم این اسباب گندگیری رو تحریم کردیم تا خودتون بسازید!
محمدعلی رامین؛ که در برنامه صبح الطلوع رادیو به مجری گفت: «شما غلط می کنید این اراجیف را از زبان من می گویید»...از این به بعد به دست اندرکاران رادیو پیشنهاد می کنیم قبل از اینکه صبح الطلوع با ایشان تماس بگیرند ابتدا نیت خیر کنند و پس از جویا شدن اوضاع شب قبل در منزل آقای رامین ...به سراغ ایشان بروند!
سخنگوی شورای نگهبان؛ که اول گفت برای در راس بودن مجلس دست به دعاست و بعداً دید به اعتماد به نفسش ضربه خورده و حرفش رو تصحیح کرد و گفت شورای نگهبان در راس اموره...ایشان نگفت مجمع مصلحتیمان و بقیه چیزهای بالاتر و اسمشو نبر کجای کارند و البته این حقیقت که ما اصولاً بالای هر چیزی را موجود داریم حتی بالای راس امور کذایی؛ پس خیالی نیست !
• من واقعا یک سوالی برام پیش اومده...این سریال سازهای ما رو سگ دنبال کرده که اینقدر سریال مزخرف سریع میسازن؟ آقا بلد نیستین بسازین...نسازین ...روی اعصاب ما راه نرید...طرف فصل اول سریال 24 رو کپی کرده فارسی سازی کرده داره به اسم «یک روز قبل» میده بیرون...اینم میشه تجربه کاری ! مرض دارین که مجبور میکنین همه بازیگرا با هندزفری صحبت کنن و اداره اطلاعات بشه CTU؟ اوون از «هوش سیاه» که کپی محض بود و اینم از «یک روز قبل» که حمیدرضا پگاه واسه ما میشه جک بائر....ای تف به قبر هر کی که زرتی میاد به آشناها و فامیلش میگه برای رسانه ملی !!! سریال بسازین. یاد حرف دکتر میرباقری معاون سیما افتادم بهمن پارسال به همشهری جوان گفته بود طرح هایی مبنی بر همین سریال ها(24 و فرار از زندان و...) داریم که سوژه های خوبی دارن و روی اونها کار می کنیم...بله ! نتیجه کار کردن این شد آقای دکتر !! به نظرم کسی که امکان دیگری جز صدا و سیما داشته باشد عمرا بتوانید سریال های مزخرفی مثل هوش برتر،فاصله ها،تاوان،زیرهشت و همین یک روز قبل را در پاچه اش کنید ! (ببخشید من اینجا کمی سیم هام قاطی کرد مجبور شدم خیلی تند بنویسم) یاد خواب و بیدار مهدی فخیم زاده بخیر که شاهکار پلیسی بود. نه کپی بود نه ادعایی داشت. درسته اوون زمان ما 24 و فرار از زندان ندیده بودیم اما مطمئنم اگر هم میدیدیم باز هم فرقی نداشت چون خواب و بیدار اصالت داشت. عنصر گم شده این روزهای سینما و تلویزیون ما
• وقتی ما شعور یک عده از مردم را در حد بز و گوسفند فرض می کنیم نتیجه این می شود که شاهین شجری کهن در پرونده «راکی،رمبو و قهرمانان آمریکایی» در شماره قبل همشهری جوان می نویسد: «مردمی که به آرنولد رای داده اند فکر می کردند با حضور یک ابرقهرمان نیمه انسان نیمه ربات دیگر هیچ دشمنی جرات مبارزه با آنها را نخواهد داشت.آنها با رای دادن به آرنولد به رویای خودشان فرو رفتند...» واقعا اینطور است؟ خب اگر اینطور باشد چرا بتمن و اسپایدرمن کاندیدای ریاست جمهوری نمی شوند؟ حرف خنده دار کم داریم این روزها این هم ....
• فرورتیش رضوانیه در وبلاگش می نویسد: «امروز در ایران، یك نوجوان 12 ساله در سایتها و وبلاگها بیانیه میخواند و درباره سیاست كلان كشورش اظهارنظر میكند و برخی از این بابت خوشحال هستند و میگویند كه آگاهی جامعه بالا رفته است. اما باید جوانب دیگر اتفاقات را نیز در نظر گرفت.پیشتر، جامعهشناسان هشدار میدادند كه كودكان ایرانی كه سریالهای رسانه ملی را تماشا میكنند، از سنین پیشدبستانی با مفهموم طلاق، خیانت، تجاوز و انواع خشونتها آشنا میشوند و این خطرناك است. اما امروز این نگرانی مطرح است كه وقتی كودكی هر شب سریالهای فارسی وان را تماشا میكند، چند سال بعد دیدگاهش درباره زندگی چگونه خواهد بود.گردانندگان شبكههای بیگانه حسننیت ندارند، اما افسردگی جامعه باعث گرایش مردم به سوی آنها شده است.رسانه ملی نه در زمینه سریال و فیلمسازی و نه انتخاب اخبار، سلامت روحی جامعه را رعایت نكرده است. تندرویهای بخش خبری 20:30 و مناظرههای پس از انتخابات كه به تریبونی برای حمله به برخی شخصیتها و حتی مقامات تبدیل شده است، باعث دلزدگی جامعه از رسانه ملی میشود.برخی معقدند باید آمار را دستكاری كرد و به رسانهها دروغ گفت، اما مشخص است كه ارسال پارازیت روی شبكههایی كنند فارسی وان، یك راهكار مقطعی است و در سال 88 اگر رسانه ملی دچار سیاستزدگی نمیشد و به تغذیه روح و روان مخاطبانش میپرداخت، امروز شاهد این نبودیم كه هر سریالهای سطح پایین كرهای این چنین پرمخاطب باشند»
• دوستان می گویند من در چشم زدن استعداد بالقوه ای دارم. در همین روزنوشت قبلی از پیک سبز تعریف کرده بودم که 2 شماره پس از آن دیگر ما چشممان به جمال این نشریه در شهرمان روشن نشد. هنوز چاپ می شود یا پیک سبز هم رفت لای باقالی ها؟
2. اینقدر درگیر روزمره زندگی شدم که از تک و تای قبلی(شور و حال....گیر ندین حالا به این اصطلاحات من!) افتادم. تکه تکه صحنه فیلمنامه می نویسم و حال تایپ اش را ندارم...حجم خرید مجلاتم پایین آمده و خوابم بیشتر شده ! هی ....
3. مجله «پیک سبز» اینروزها مخاطبانش هر روز دارد زیادتر می شود.اول فکر کردم این هفته نامه وابسته به موسسه همشهری است اما وقتی همشهری جوان هست چه نیازی به پیک سبز؟ مجله خوب و به قول خودمان «پُر»ای است.از دستش ندهید.
4. هیچ کدام از سریال های رمضانی را ندیدم ولی در عوض تا الان یک فصل از سریال قهرمانان را تماشا کرده ام.سریال بدی نیست و جذاب است اما نه با خانواده چون صحنه های دلخراش و قصابی زیاد دارد !
5. یک متن با عنوان «آزمون دموکراسی در ایران» نوشته ام من باب قضایای شجریان و افتخاری...فرصت نکردم تایپ اش کنم. متن دیگری هم با عنوان «جام جم های کوچک ما» نوشته ام که آن هم یک تایپیست می طلبد!
6. سیرجانی ها امسال کنکور را ترکانده اند! بعد از مهرناز شهسواری پور که رتبه دوم آزمون تجربی سراسری را آورد این بار در آزمون دانشگاه آزاد هم 2 سیرجانی اول شدند. علی آزادیخواه و مرضیه صادقی به ترتیب رتبه های اول رشته علوم تجربی و پزشکی را بدست آورده اند. با مرضیه صادقی در تحریریه گفتگویی کردیم که از اینجا می توانید بخوانید. بعد از جنجالی که خبرآنلاین سر مصاحبه اختصاصی ما با مهرناز شهسواری پور دراورد ایندفعه این متن را به خبرانلاین نفرستادم .بی خیال دردسر
7. می گویند عید فطر را می خواهند 3 روز تعطیل کنند! مشکلی نیست مملکت ما که این همه روز تعطیل بوده این هم ایضا روی آنها ! حالا جالب تر اینجاست که سازمان تبلیغات اسلامی بیانیه داده و گفته به تعطیلات یوم الله سال کاری نداشته باشید! راستش به نظرم کسی جرات نمی کند در این جا هیچ تعطیلی را کم کند.شاید فقط زورشان به تعطیلی های ملی می رسد!
8. به شدت دنبال نسخه 720p فیلم جدید کریس نولان با عنوان Inception یا «آغاز» هستم.اگر تریلر آن را دیده باشید حتما بی نهایت کنجکاو می شوید که این دیگر چه برگی است که نولان برای فیلم جدیدش روو کرده است.لئوناردو دی کاپریو نقش اول این فیلم است و تا حالا حدودا 700 میلیون دلار در کل جهان فروخته . این را هم از دست ندهید.این فیلم موسیقی فوق العاده ای هم دارد که کار هانس زیمر و زاک همنسی است.
9. همین....خدا همه ما را به راه راست هدایت کند!
شب،داخلی،داخل اتاق
زمان: دهم ماه مبارک رمضان
(اینجا خانه عماد و آرزو است.زوج جوانی که زندگی مشترک خود را تازه آغاز کرده اند.شب دهم ماه مبارک رمضان است،بعد از سحر،عماد و آرزو آماده می شوند که با هم نماز بخوانند)
-عماد(صدا می زند): تو وضو گرفتی آرزو؟ من برم ؟
-آرزو: آره گرفتم...تو برو بگیر
-عماد: باشه...(عماد به روشویی می رود،چراغ آن را روشن می کند،نور آرامی فضا را در بر میگیرد.عماد وضو گرفتن را آغاز می کند،دوربین روی چهره او در آینه زووم می شود.او در حال دست کشیدن روی صورت خود است.حین صورت شستن دستی به ریش پروفسوری خودش می کشد و وضو گرفتن را ادامه می دهد و به اتمام می رساند)
-عماد: (چراغ روشویی را خاموش می کند و به سمت اتاق می رود که با حوله دست و صورت خود را خشک کند): (صدا می زند): آرزو...جانماز رو اینجا پهن کنیم؟
-آرزو: نه... تو این اتاق بهتره....(چند لحظه مکث) عماد؟....
-عماد: ...جانم؟
-آرزو: یه لحظه میای؟
-عماد: دو لحظه میام....! (با لبخند به سمت اتاقی می رود که آرزو آنجاست)
(آرزو رو به آینه است و یک چادر سفید با طرح های فیروزه ای پوشیده است،دوربین از پشت سر عماد آرزو را نشان می دهد که با حالت بچه گانه خودش سریع به سمت عماد برمیگردد،عماد و آرزو چشم در چشم می شوند)
-آرزو(چادرش را قشنگ دور خودش و چهره اش جمع می کند و رو به عماد...) آرایشم خوبه؟
-عماد: ماه شدی آرزو(دستی به سر و روی آرزو می کشد و او را نوازش می دهد،دوربین از دو جهت کلوزآپ عماد و آرزو را نشان می دهد)
-عماد: (آرزو را در آغوش می گیرد و به چشمان او خیره می شود)(با صدایی آرام): من چرا اینقدر دوست دارم؟
-آرزو: (سرش را به نشانه شرم پایین می آورد و زمین را نگاه می کند و سپس دوباره به چشمان عماد خیره می شود،دوربین کلوزآپ او را نشان می دهد): تو بگو من چرا اینقدر دوستت دارم...(دستی به صورت عماد می کشد)
-عماد:( چادر آرزو را مرتب می کند و رو به روی او می گوید:) بریم تا نماز قضا نشده...
-آرزو: (با لحنی بچه گانه): باشه.......بریم
شب،داخلی،داخل اتاق
نفر اول( پای سجاده و دعا): خدا جون ...خدایی...خودت عبادت تک نفری منو دوست داری یا دو نفری...(مکث)...هه هه(خنده بر لب) آره دیگه...
نفر دوم (در حال وارد شدن به اتاق): هه هه و زهر مار ...کوفت....حناق....آخه الاغ تو خودتو میتونی جمع کنی که میای دعای چرت و پرت میکتی؟ Room خدا رو مشغول نکن....بیا کنار...
نفر اول با حال زاری: آخه...من...
نفر دوم: آخه و کوفت....بیا کنار میخوایم نماز بخونیم زود بخوابیم فردا هزارتا بدبختی داریم...مثل جنابعالی بیکار نیستیم که هی عشق عشق بکنیم....تو هم با اوون عشقت...(در حال برداشتن مهر و تسبیح خودش) بدبخت گشنگی نخوردی وگرنه الان اینجور زار عشق نمیزدی....برو ..برو کنار کار داریم....
...
حالا یک سوال، آیا یک زوج زن و مرد که با هم ازدواج می کنند آیا تا ابد عاشق هم می مانند؟ باید بمانند؟ چه چیز آنها را در کنار هم قرار می دهد؟ تجربه عینی من از آدم های دور و اطرافم چنین چیزی نمی گوید.بیشتر افرادی که دور و برم دیدم با هر نوع تفکری که داشتند بعد از ازدواج به روغن سوزی افتاده اند.نه مردها از ازدواج شان راضی بوده اند و نه زن ها. از مردها بیشتر می گویم چون خودم همجنس آنها هستم.شاید ایراد مردها این باشد که پس از ازدواج برای زندگی جدید تلاش کافی را انجام نمی دهند یا به قولی حالش را ندارند.آنها دوران بی مسئولیتی را کامل گذرانده اند و تا به شرایط جدید وفق داده بشوند اتفاق هاست که نمی افتد.نتیجه این می شود که به مردان تازه ازدواج کرده هم که می رسید به شما می گویند که از ازدواج راضی نیستند،کله شان گرم بوده که زن گرفته اند و معذرت می خواهم خر نشوی بروی زن بگیری !
شاید دلیل دیگر این پشیمانی مربوط به مسائل جنسی است. نیک همه شما می دانید که کل جماعت تازه به بلوغ رسیده ما از طریق فیلم های غیر اخلاقی،بلوتوث ها،ماهواره های کد شده و...روابط جنسی را یاد می گیرند و هر کس به شما عکس این را گفت از قول من یکی بزنید در گوشش تا یادش بیاید!
مردها و زن ها براساس تصوراتی که از این فیلم های کارگردانی شده غیراخلاقی بدست می آورند فکر می کنند که باید همان گونه رفتار کنند که عین دقیقا نقطع شروع نارضایتی هاست چون مرد ما نه آن مرد داخل فیلم است با هیکل عضلانی و نه زن های ما مثل زنان فیلم هیکل های فرم دهی شده دارند.همه ما خودمان هستیم و اگر صداقت داشته باشیم همینی که هستیم چون با تصور صرف از یک تصویر نمی توان یک عمر زندگی کرد. حالا که این موضوع را گفتم یاد خاطراتی افتادم در دانشگاه که بد نیست شما بدانید.استادی داشتیم در درس تفسیر قرآن کریم که بحث های دختر پسری و فرعی زیاد داشت.یک روز سر کلاس ایشان به مانند بحث های غیر معمولش شروع به تعریف کرد و گفت زن های ما باید یاد بگیرند که در روابط جنسی عشوه جنسی برای مرد بریزند و او را سیر کنند و این خیلی مهم است.شاید ایشان هم دیده است که اکثر مشکلات از همین نقاط مبهم موضوع ازدواج شروع می شود.
خب برگردیم به موضوع اصلی....چرا ازدواج؟ آیا ازدواج صرفا برای کنار یک نفر بودن است؟ فرورتیش رضوانیه(روزنامه نگار معروف) در صفحه فیس بووک خود می نویسد(در رابطه با همین ازدواج) که باید مردم ما بفهمند که برای زدن بنزین باید یک پمپ بنزین پیدا کنند نه اینکه سهام پالایشگاه بخرند. من به این مطلب لایک دادم اما موافق آن نیستم.منظور فرورتیش از این حرف کاملا واضح است.او می گوید لازم نیست آدم یه عمر در پی یک سهام باشد. می تواند هر جا نیاز داشت پمپ بنزینی پیدا کند و نیاز خود را برطرف کند و برود.
حالا چرا ازدواج نکردن؟ چون تکراری می شویم؟ چون عادی می شویم؟ کسانی که اعتقاد دارند ازدواج مزخرف است تفکرشان این است که دو انسان نیازشان را نسبت به هم برطرف کنند و هر کدام بروند پی کار خودشان.لازم نیست حتما و همیشه کنار هم بمانند. اینچنین است؟ آیا نیاز به رابطه جنسی انسان را به ازدواج سوق می دهد؟ آیا قبول می کنیم که رابطه جنسی درصد بالایی در ازدواج کردن آدمها نقش دارد؟خیلی بالا شاید قبول نکنید و بزنید زیرش اما ....واقعا هست؟
من به عنوان نگارنده این مطلب به موضوعاتی چون عشق،دلدادگی،تعهد و مسوولیت پذیری اعتقاد دارم اما جلوی همه شما دارم اعتراف می کنم که به این مفاهیم شک پیدا کرده ام.وقتی وضعیت خودم و جامعه ام را می بینم...دخترها...پسرها....مجردها...متاهل ها.....قدیمی ها...جدیدی ها و... و آدم هایی در این میان که فقط لذت جنسی و روابط جنسی برای شان مهم است و اعتقادی ندارند...
وقتی یک شب خوابیدن با پارتنر جنسی شان حکم یک کارت شارژ ایرانسل را دارد(حتی اگر دوتومانی باشد با کسر مالیات!)...شما خودتان جای من باشید....شک نمی کنید؟ حتی اگر پای سفره دل قدیمی ها هم بشینید آنها هم کم کم دارند لایه های پنهان خودشان را روو می کنند...در همین جامعه حالا فارسی وان و بقیه شبکه ها را هم اضافه کنید که با سریال هایشان که اصلا به فرهنگ مات نمی خورند دارند ما را بمباران می کنند و ما هیچ سلاح دفاعی هم نداریم.وقتی ارتباط ها مشروط به مثلثی بودن و مربعی بودن است و می شنویم زن میانسالی در تهران دوست دارد مثل ویکتوریا دوست پسر داشته باشد....وقتی عاشقان ما می شوند انریکو،سالوادور،امیلیانو و خلاصه راحت تان کنم....عشق در بدن و جسم خلاصه می شود...رو راست باشید....شک نمی کنید؟
پاسخ کافه شکلات به این متن؛
قلمرو ممنوعه
پی نوشت یک:
در سایت گوگل سرچ کردم (Love or S::E::X) اما نتیجه جالب بود! اصلا چنین چیزی وجود نداشت! یعنی کلمه or بین این دو وجود نداشت .یا بین این دو کلمه + بود و یا & ...یعنی در بیشتر منابع این دو با هم ذکر شده اند !.....
پی نوشت دو:
راستی نماز روزه هاتون قبول.....
آخرین پست ها